حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه محرم
بالاخره با پیگیرى حوادث آخرین ماههاى غیبت حضرت مهدى(ع) به آخرین روزها رسیدیم و مىتوانیم چشمانتظار آن وعده الهى باشیم که در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمین(2) ، صالحان(3) و حتى وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) داده شده و رسول اکرم(ص) (4) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
« اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش براى حضرت مهدى(ع) محافظت مىکنم (خودم رابراى او نگاه مىدارم.) (6)»
آرى این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساختهاند؛ چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعى حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایه اسلام است.
حوادث این ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقى این ماه قابل بررسى است:
الف) فجر مقدس و صبح موعود
آن گونه که از احادیث برمىآید به دنبال حوادثى که طى ماههاى پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینى و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامى رو به سوى حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدى(ع) مىگردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسى(ع) از ترس آنها که تعقیبش مىکردند رو به سوى مدینه کرد(8)؛ از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهیان سفیانى بدانجا پناهنده مىشوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بىآن که با هم قرارى از قبل گذاشته باشند در مکه جمع مىشوند تا نهضت جهانى خویش را آغاز کنند.
صبح شنبهاى که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا مىآورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّاى خویش را به گوش جهانیان مىرسانند و پس از معرفى خویش مردم را به بیعت دعوت مىکنند و جبرئیل(ع) که در آن زمان به شکل پرندهاى سفید رنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسى است که با ایشان بیعت مىکند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقى مؤمنان و صالحانى که به مکه آمدهاند تا به یارى حضرت بپردازند و همگى آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعاً دههزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل مىدهند و با حضرت پیمان مىبندند.
یونسبن ظبیان نقل مىکند که امام صادق(ع) فرمودند:
«شب جمعه، خداوند متعال مَلَکى را به آسمان دنیا مىفرستد. وقتى که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالاى بیت المعمور قرار گرفته مىنشیند و براى هر کدام از پیامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانى مىگذارد و ایشان هم از آنها بالا مىروند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع مىگردند و به دنبال آن درهاى آسمان گشوده مىشود و پس از زوال خورشید(9) پیامبر(ص) مىفرمایند:
بار پروردگارا! این وعدهاى که در کتاب خویش دادى وگفتى:
»خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضى خویش کند.«
اشاره به آیه نازل شده در روز غدیر: «الیوم اکملت لکم و رضیت لکم الاسلام دینا«
یعنى اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.
پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان مىگویند. آن چهار نور مقدس به سجده مىافتند و حضرت (رسول(ص)) باز مىفرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد مىکند که آن روز معلوم است.(10)»
احادیثى را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند مىتوان در چند دسته خلاصه کرد:
1-روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانى حضرت
شنبهاى را که مصادف با عاشورا شده است برخى احادیث روز ظهور حضرت برشمردهاند:
ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
«[حضرت مهدى(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سیدالشهدا(ع) است، قیام مىکنند. گوییا در آن شنبهاى که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالى که بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، براى بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طىالارض زیر پا مىنهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت مىکنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت مىکند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)»
علىبن مهزیار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:
«گوییا با حضرت مهدى(ع) در روز شنبهاى که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.(12) »
2-جمع شدن یاران حضرت در مدتى کوتاه
امام صادق(ع) در این رابطه به مفضلبن عمر، فرمودند:
«ایشان به تنهایى ظهور مىکنند و به تنهایى به سوى کعبه رفته و وارد آن مىشوند و به تنهایى شب را سپرى مىکنند. پاسى از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالى که به صف ایستادهاند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه مىدارد:
« سرور من گفتهات مقبول و امرت نافذ است. »
حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] مىفرمایند:
«حمد و سپاس از آن خداوندى است که وعدهاش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجاى بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عملکنندگان، خوب [و زیبا] است.(13) »
سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و با صداى بلند مىفرمایند:
« اى جمعیت یاران و نزدیکان من و اى کسانى که خداوند آنها را براى یارى من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتى ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوى من آیید. »
فریاد حضرت به گوش آنها مىرسد، در حالى که برخى از آنها در محراب و برخى هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکندهاند. همین یک فریاد را همگى مىشنوند و آن را اجابت مىکنند. به یک پلک بر هم زدن همهشان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار مىگیرند. خداوند هم در پى آن به نور امر مىکند و آن هم ستونى از آسمان تا زمین کشیده مىگردد و هر مؤمنى بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانهاش مىتابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان مىگردند، هر چند نمىدانند که حضرت مهدى(ع) ظهور کردهاند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر مىباشند در حالى که در مقابل حضرت ایستادهاند، صبح خویش را آغاز مىکنند.(14) »
باز در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
« هنگامى که به حضرت مهدى(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانى خداوند متعال) خوانده و سیصدوسیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهاى پاییزى به گرد ایشان مىآیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخى از آنها شبانه از بستر خود جدا مىشوند تا صبح در مکه باشند و برخى از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار مىشوند که حضرت نام آنها و پدران و نسبهایشان را مىدانند(15)و(16). »
مفضل بن عمر که راوى این حدیث هم است، مىپرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاترى دارند؟ حضرت پاسخ مىدهند:
« آنکه روز بر ابرها سیر مىکند و آنها ناپدید مىشوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است: «هر جا که باشید خدا همهتان را مىآورد و جمعتان مىکند.«
ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت مىکند که:
«آنها سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع مىکند و صبح همگى به نزد ایشان در مسجدالحرام مىآیند و احدى از آنها [از آمدن] تخلف نمىکند. در کوچههاى مکه به راه مىافتند تا منزلى براى سکونت خویش بیابند. اهالى مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب مىکنند؛ چرا که از ورود هیچ قافلهاى جهت حج و عمره و یا تجارت خبرى نبوده، لذا بعضى از آنها به هم مىگویند: جمعیتى را امروز دیدیم که تا به حال آن را ندیده بودیم که [آن گونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شترى دارند و نه هیچ وسیله دیگرى. آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهاى [خانههاى] خود نزدیک مىشوند مردى از قبیله بنى مخزوم، وارد مىشود از مردم عبور مىکند و به نزد رئیس آنها مىرود و مىگوید: دیشب خواب عجیبى دیدم که از آن مىترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او مىگوید: خوابت را تعریف کن. مىگوید: ابرى از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین مىآمد تا این که به کعبه رسید و دور آن چرخى زد. در آن ابر ملخهایى با بالهاى سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف مىکردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهرى نمىرسیدند، مگر آن که آن را مىسوزاندند و از هیچ آبادى گذر نمىکردند، جز آن که آن را منهدم مىنمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم (به او) مىگویند: ما آنها را دیدهایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفى برویم، تا خوابت را تعبیر کند.(17) و(18)
پس از آن که خواب را براى مرد ثقفى تعریف کرد، او هم مىگوید: [خواب] عجیبى دیدهاى! دیشب لشکرى از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یاراى مقاومت در برابر آنها نیست. مىگویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیدهایم و سپس آنچه را دیدهاند به او گزارش مىکند و از نزد او مىروند. تصمیم مىگیرند که بر آنها یورش برند حال آن که خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است. برخى به بقیه دستور مىدهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکرى نشدهاند و خلافى از آنها دیده نشده. شاید برخى از آنها، هم قبیلهاى شما باشند؛ اگر چیزى از آنها دیدید بعد شما مىدانید و آنها. این جمعیتى که ما مىبینیم اهل عبادتند و چهرههاى خوب [و نورانى] دارند، مضاف بر این که آنها در حرم امن الهى هستند که تا وقتى کسى مرتکب خلافى نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملى انجام ندادهاند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.
سرپرست مردم که مردى از قبیله مخزوم است مىگوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانهاى [اعم از نیرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبهاى داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودى و عظمت نیرویشان مشخص مىشود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمىتوانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینى هستند و پیش از آن که نیروهاى کمکى به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمدهاند و به سَروَرى مىرسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گواراى وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هر چه مىخواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسى کنید.
شخصى از میان آنها مىگوید: اگر نیروهاى کمکى آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبى دارند و نه سنگرى که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله مىکنید و [شکست دادن آنها] به راحتى نوشیدن آبى گواراست. تا پاسى از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط مىکند [لذا براى خوابیدن پراکنده مىشوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعى نخواهند داشت تا این که حضرت مهدى(ع) قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات مىکنند که گویى از یک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسیدهاند.
قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقى یاران جایگاه ویژه و ممتازى دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت مىپیوندند ولیکن در انتها همگى پروانهوار به گرداگرد آن شمع پر نور الهى جمع گشته و مىگردند تا به زودى جهان را از برکات وجودى خویش بهرهمند سازند.
3-اولین خطبه حضرت مهدى(ع) پس از ظهور
صبح شنبه عاشوراى موعود - که بناست حضرت ظهور کنند - وارد مسجدالحرام مىشوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا مىآورند و پس از دعا به درگاه الهى به نزدیک کعبه رفته و با تکیه بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخى خویش را چنین انشاء مىکنند:
پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلاماللَّه علیهم اجمعین، ایشان چنین مىفرمایند:
«اى مردم! ما براى خداوند [از شما] یارى مىطلبیم و کیست که ما را یارى کند؟ آرى ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفى(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم نسبت به اویم و همینطور راجع به نوح و ابراهیم و محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولى هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:
به درستى که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید خاندانى که برخى از آنها از بعضى دیگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)
من بازمانده آدم و ذخیره نوح وبرگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.
... هر کس درباره سنت رسولاللَّه(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.
هر که امروز کلام مرا مىشنود، به خداوند متعال قسم مىدهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامىاش و حق خودم، از شما مىخواهم [به ما رو کنید] که من حق قرابت و خویشاوندى رسولاللَّه(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یارى کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم مىکنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.
... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یارى کند.(20)»
سپس حضرت دستهایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهى عرضه مىدارند:
« أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
کیست آن که وقتى شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدى را از او برطرف کند؟(21) »
4-انصار (یاوران) و بیعت ایشان با حضرت
پس از آن که حضرت گفتار خویش را به پایان مىبرند،[ پلیسها و شرطههاى حرم] تلاش مىکنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند و یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت قدم پیش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع مىکنند. جبرئیل هم پشت کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت مىکند و پس از او سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان مىبندند.
امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:
« اى مفضل! حضرت مهدى(ع) پشتش را به حرم مىکنند و دستش را که سفیدى خیره کنندهاى دارد، جهت بیعت دراز مىکند و مىفرماید: این دست خدا و از سوى خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت مىکنند:
»آنها که با تو بیعت مىکنند در حقیقت با خدا بیعت کردهاند دست قدرت الهى مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».(22)
اولین کسى که دستش را مىبوسد، جبرییل است و به دنبال او ملائکه و نجباى اجنه و سپس، برگزیدگان صبح در مکه و مردم مىگویند این مردى که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتى که با او هستند کیانند و آن نشانه بىسابقهاى که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق مىافتد.(23)»
امام باقر(ع) هم مىفرمایند:
« گوییا با حضرت مهدى(ع) هستم؛ در روز عاشورایى که شنبه است. در حالى که بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل ندا مىدهد: بیعت براى خداست (البیعة للَّه) پس خداوند [زمین] را همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت مىکند.(24)»
محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:
« گویا جبرئیل به صورت پرندهاى سفید درآمده و اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت مىکند و پس از آن سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت مىآید که برخى در رختخوابشان ناپدید مىشود که حضرت على(ع) فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخوابهایشان» و این گفته الهى است که:
«در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را مىآورد.(25)»
منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.(26) »
مفضل بن عمر هم از ایشان چنین روایت کرده است:
«خداوند متعال جبرئیل(ع) را مىفرستد تا این که به نزد او بیاید بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده و به او مىگوید: به چه دعوت مىکنى؟ حضرت مهدى(ع) او را باخبر کرده و جبرئیل هم مىگوید: من اولین کسى هستم که با تو بیعت مىکنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] مىکشد. سیصد و اندى مرد هم به نزد او مىآیند و با او بیعت مىکنند. او هم آنقدر در مکه مىماند که دههزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوى مدینه حرکت مىکند.(27) »
و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفى مىفرمایند:
« بین رکن و مقام سیصد و اندى به تعداد اهل بدر با حضرتش بیعت مىکنند و در میان آنها نجیبان مصرى و ابدال شامى و اخیار عراقى دیده مىشوند.(28) »
مفاد این پیمان نامه و بیعت را حضرت على(ع) چنین بیان کردهاند:
«از یارانش پیمان مىگیرد که: دزدى و زنا و فحاشى به هیچ مسلمانى نکنند، خون کسى را به ناحق نریزند و به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند و به خانهاى حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا و نقره و گندم یا جویى را [براى خویش] انبار نکنند، مال یتیم رانخورند و به آنچه نمىدانند شهادت ندهند و هیچ مسجدى را خراب نکنند آنچه را که مست کننده است، ننوشند؛ خز و ابریشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنسبازى نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضى و طرفدار پاکى و گریزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و لباسهاى خشن بپوشند و خاک را متکاى خویش سازند و آنگونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد مىشود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آن گونه باشد که آنها مىخواهند و به کم راضى باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آنگونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانى اختیار نکند(29) »
5-ندا و فریاد به نام حضرت مهدى(ع)
پس از اتمام مراسم بیعت جبرئیل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنیا بانگ مىزند.
ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است:
«اولین کسى که با حضرت مهدى(ع) بیعت مىکند جبرئیل است. به صورت پرندهاى سفید رنگ فرود آمده و با ایشان بیعت مىکند. سپس یک پایش را روى کعبه، پاى دیگرش را روى بیتالمقدس مىنهد و با صدایى گویا و فصیح ندا در مىدهد:
فرمان خداوند رسید. درباره آن شتاب نکنید.(30)
ذیل دو آیه:
وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ
یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (31)
( با دقت بشنو آن روزى که منادى از جایى نزدیک ندا در مىدهد
آن روز که آن صداى به حق را بشنوید، همان روز خارج شدن است.) »
امام صادق(ع) فرمودند:
« منادى به نام حضرت مهدى و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صیحه در این آیه، فریادى آسمانى است و آن، روز (زمان) خروج (و قیام) حضرت مهدى(ع) است.(32) »
در ادامه حدیث یاد شده که سهل (شهر)بنحوشب از رسولاللَّه(ص) نقل کرده، آمده است:
«در ماه رمضان، صدایى خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذىالحجه، قبیلهها با هم مىجنگند و در ذىالحجه، حاجیان تاراج مىشوند و در محرم منادى از آسمان ندا در دهد: آگاه باشید که فلانى برگزیده خداوند در میان آفریدگانش است. سخنانش را بشنوید و اطاعت کنید.(33) »
مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است:
«در آن روز (عاشورا) وقتى خورشید طلوع کرد و نورافشانى نمود، کسى از قرص خورشید به زبان عربى فصیحى، خطاب به مردم و بر ایشان فریادى مىکشد که تمام آنها که در آسمانها و زمینها هستند، مىشنوند: «تمام مخلوقات! این مهدى آل محمد(ع) است» و او را به نام و کنیه جدش رسولاللَّه (ص) و نسبش مىخواند و گوش هر زندهاى این صدا را مىشنود. تمام مخلوقات در بیابان و شهرها و دریاها و خشکیها بدان روى مىکنند و با هم در این رابطه گفتگو مىکنند و از هم درباره آنچه شنیدهاند مىپرسند.(34) »
امام رضا(ع) هم در این رابطه فرمودند:
«..... او همان کسى است که منادى از آسمان براى دعوت به او چنان ندایى در دهد که همه ساکنان زمین آن را بشنوند که آگاه باشید، حجت خداوند متعال پهلوى کعبه ظهور کرده است با او بیعت کنید که حق با او و در او (و در این تبعیت) است.(35) »
لازم است این مطلب را متذکر شویم که از مجموعه احادیثى که تا کنون برشمردیم، چنین برمىآید که سه نداى آسمانى در مورد حضرت شنیده مىشود.
نداى اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.
نداى دوم: در ماه رمضان (شب بیستوسوم - صیحه آسمانى).
نداى سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قیام است).
پس از این ندا و بیعتى که انجام مىشود، حضرت مهدى(ع) کاملاً بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر مىمانند تا سپاهیان ده هزار نفرى ایشان، همگى در اطراف شان جمع شوند. دراین مدت حضرت از فرصتهایى که به دست آورند و ارتباطاتى که با اقوام و ملل مختلف در مکه برقرار مىکنند، براى زمینهسازى نهضت جهانى خویش بهره مىبرند، مضاف بر این که ایشان اصول و قوانین مربوطه به سپاه خویش را بر ایشان تبیین مىکنند و در مکه هم دست به برخى اقدامات مىزنند که به طور خلاصه از این قرارند:
1-باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودى که حضرت ابراهیم(ع) براى آن تعیین کرده بود.
2- باز گرداندن مقام حضرت ابراهیم(ع) به جاى اصلى و اولیه خویش
ادامه دارد
پىنوشتها
1- ر.ک: سوره نور (24)، آیه 55
2-ر.ک: سوره قصص (28)، آیات 6 - 5
3- ر.ک: سوره انبیاء (21)، آیه 105
4- ر.ک: سوره توبه (9)، آیه 33
5- حضرت رسول(ص) ضمن خطبه آن روز عظیم فرمودند: «مردم! نور خداوند در وجود من و سپس در على و پس از او هم در نسل او و نهایتاً در قائم مهدى(ع) - که حق خداوند و همه حقوق ما را بازپس مىگیرد - نهاده شده است. »(الامام المهدى(ع) من المهد الىالظهور، ص57).
6- الغیبة نعمانى، ص182؛ یومالخلاص، ص267
7-الممهدون للمهدى(ع)، ص60
8-خائفاً یترقب، رک: سوره قصص (28)، آیه 18.
9- هنگام ظهر
10- الغیبة نعمانى، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.
11- الارشاد، ج1، ص379، الغیبة نعمانى، ص189، اعلام الورى، ص430، منتخبالاثر، ص448، یومالخلاص، ص317
12-الغیبة شیخ طوسى، ص274؛ تاریخ مابعدالظهور، ص222
13-سوره زمر (39)، آیه 74
14- الزام الناصب، ج2، ص256؛ بشارةالاسلام، ص268؛ یومالخلاص، ص318
15-سوره بقره (2)، آیه 148
16- الغیبة نعمانى، ص213، بشارةالاسلام، ص203، یومالخلاص، ص256
17-شدت محبت، صمیمیت و آشنایى یاران و حضرت را با هم، از این بخش از حدیث مىتوان فهمید
18-بشارةالاسلام، ص210؛ یومالخلاص، ص271؛ تاریخ مابعدالظهور، ص288
19- سوره آلعمران (3)، آیه 33
20- الغیبة نعمانى: 121؛ بحارالانوار: ، ح52، ص223؛ بشارةالاسلام: 102؛ منتخبالاثر:422؛قزوینى ،سید محمد کاظم ، المهدى(ع) منالمهد الىالظهور: 412؛ تاریخ مابعدالظهور: 228؛ یومالخلاص:303
21- سوره نمل (27)، آیه 62
22- سوره فتح (48)، آیه 10
23- بشارةالاسلام، ص268؛ الزامالناصب، ج2، ص257؛ یومالخلاص، ص320
24- الغیبة نعمانى، ص214؛ منتخبالاثر، ص422؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص265
25- سوره بقره (2)، آیه 148
26- الغیبة نعمانى، ص214؛ منتخبالاثر، ص422؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص265
27- بشارةالاسلام، ص227؛ منتخبالاثر، ص468
28الغیبة شیخ طوسى، ص284؛ منتخبالاثر، ص268؛ بشارةالاسلام، ص204؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص275
29منتخبالاثر، ص469؛ الزامالناصب، ج2، ص205؛ یومالخلاص، ص292؛ تاریخ مابعدالظهور، ص244
30-بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشارةالاسلام، ص259؛ یومالخلاص، ص319؛ المهدى(ع) من المهد الىالظهور، ص340؛ السفیانى ، ص145
31- سوره ق (50)، آیههاى 41-42
32- منتخبالاثر، ص447؛ یومالخلاص، ص535
33-منتخبالاثر، ص451
34- بشارةالاسلام، ص269؛ یومالخلاص، ص543؛ المهدى(ع) منالمهد الىالظهور، ص341
35- اعلام الورى، ص408، یومالخلاص، ص545، بشارةالاسلام، ص
:: برچسبها:
ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،نشانه های ظهور،تقویم ظهور،تقویم سال ظهور،امام حسین و ظهور،ماه محرم،ماه محرم و ظهور،اتفاقات ماه محرم،حوادث منتهی به ظهور،حوادث ظهور، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0