فرقه شیطان پرستی(بخش سوم)

فرقه شیطان پرستی(بخش سوم)

http://2.bp.blogspot.com/_8Z-28Qx4cho/S7I07M5VveI/AAAAAAAAATY/2rcgNBrWxqA/s1600/rockrevolutionlogo.jpg

فرقه شيطان‌پرستي

:: قسمت سوم ::

روانشناسان مي‌گويند: با سه بار گوش دادن به موسيقي راك، تبديل به يك خشونت طلب مي‌شويد. گالت يكي از ستارگان موسيقي شيطاني مي‌گويد: جلال و ستايش تا ابد براي توست شيطان، لذا روح من، روزي در زير درخت نيك و بد آرام مي‌گيرد. چندين جوان پس از شوي مذكور خودكشي كردند. در بين تمام گروه‌هاي راك، گروه بوسه، ملقب به «لژيونر شيطان» است كه اين لقب به واسطه وحشي‌گري اين گروه، از طرف گروه‌هاي شيطان‌پرستان ديگر به آن‌ها نسبت داده شده است.

 

«نقد و بررسي» بررسي علل گرايش به شيطان‌پرستي

مباني واصول: ظاهرا پرستش شيطان را مي‌توان در موضوعات زير بررسي كرد:

1- ترس از شيطان و ايمان به رحمانيت خدا

2- نياز به كسي كه بتوان در مواقع نياز به او تكيه كرد

3- از بين رفتن جايگاه و قداست دين

4- تنوع طلبي

5- جذابيت اين مذهب

امور ناشناخته‌اي همچون طوفان، جنگ، زلزله، كسوف، خسوف، بيماري، مرگ، قحطي و ... از طرفي انسان همواره احساس نياز به قدرتي قابل تكيه كردن مي‌كند. قدرتي ماوراي قدرتهاي ديگر، و چه بسا قدرتي مخوف‌تر از قدرتهاي ديگر. از اين رو به سحر و جادو به خصوص جادوي سياه و گرايش به شيطان و پرستش او به عنوان عظيم‌ترين قدرت شر در جهان مي‌پردازد و هر گاه حادثه‌اي ناگوار در راه راست مي‌پندارد و شياطين غضبناك هستند و عن‌قريب است كه انسانها را قتل عام كنند و در نتيجه پيش‌دستي كرده و براي شيطان قرباني مي‌كنند تا آرامش يابد. گرايش به شيطان در ابتدا به دليل جهل بشر و مرموز بودن جهان و عدم تسلط او نيروهاي طبيعي و در نتيجه ترس او بيشتر از عوامل طبيعي بوده. در كتاب شيطان‌پرستي كلمات عبري يافت مي‌شود. گفته شده پرستندگان شيطان به او روي آوردند چون اعتقاد داشتند خدا به نژاد اينان خيانت كرده است و شيطان را در مراسمي كه عملاَ اعتراض به خداي حقيقي داشت، پرستيدند. پروراندن اين آئين عملي از روي ياس بود. اينها در حقيقت افرادي منزوي بودند كه تنها با كمك اشخاص محدودي در رسيدن به اهداف خود فعاليت مي‌كردند.

شيطان‌پرستان به خاطر اعتقاد به اينكه كليسا عامل بدبختي مردم است به شيطان گرويدند و اعمالي كه برعكس اعمال كليسا در پرستش شيطان انجام دادند. علاوه بر اينكه بنا به اعتقاد شيطان‌پرستان علت اختراع شيطان قدرتي برتر از مسيح بود بلكه ايجاد ترس بود زيرا كمتر عنصري همانند ترس اشخاص را به اطاعت وامي‌دارد. براي نيل به اين مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنيا و سپس استعمار آنها)، نخستين گام بزرگ‌نمايي قدرت شيطان است. ترس از قدرت شيطان مقدمه شيطان‌پرستي است و هر كه از شيطان در هراس باشد در حقيقت بندگي او را گردن نهاده است. قرآن مجيد در اين باب مي‌فرمايد:

«همانا شيطان ياران خويش را مي‌ترساند، پس اي مؤمنان، اگربه خدا ايمان داريد، از شيطان نهراسيد و تقواي مرا پيشه سازيد»

در نقد و بررسي عقايد شيطان‌پرستان به چند مورد اشاره مي‌كنيم: آنها بر وجود شيطان به عنوان موجود (جوهر هستية بحث مي‌كنند.

نقد: شيطان‌پرستان براي اين مفهوم در اولين كليساي شيطان جواب درستي پيدا نكردند. موضوعات به سهولت (در اين فرقه) به عنوان اسرار يا رموز مطرح مي‌شوند كه اين به دليل عدم حضور شواهد غير علمي است تا بتوان واقعيت تئوري (علمي) خود را تثبيت كنند. در بسياري از مذاهب، اين مسأله به عنان «خيزش ايمان» محسوب مي‌شود. وجود شيطان به عنوان جوهر نوعي فرضيه است و بايد بدانيم كه فرضيات هيچ‌گاه به اين دليل كه توسط علم قابل آزمون و خطا نيستند به حقايق (واقعيات) بدل نمي‌شوند. بايد گفت كه اين اصل نوعي نتيجه‌گيري شخصي است كه پايه و اساس ثابتي ندارد. – از ديگر عقايد شيطان‌پرستان آن است كه: كليساي شيطاني، تاييد‌كننده نظريه دموكراتيك ”برتري از آن همه“ است. اين اصل را مي‌توان به پيام آقاي ”جان آلي“ ملقب به ”كشيش ارشد كليساي شيطان“ ارتباط داد. او معتقد است: «پيام ما كاملا برخلاف تمام پيام‌هاي تبليغي است من به همه مردان و زنان مي‌گويم كه شما وجودي مستقل و بي‌همتا داريد و مركز توجه عالم و جهان هستيد، اين پيام كاملاَ براساس مغالطه‌هاي پيش از پيدايش فلسفه است. در آن زمان استدلال معروفي بود كه مي‌گفت: حقيقت محض وجود ندارد. حقيقت به تعداد مردم جهان است و حقيقت همان چيزي است كه هر كس فكر مي‌كند. مثلاَ گرما وسرما براي آب وجود ندارد. آب رودخانه براي كسي كه آن را سرد مي‌يابد، سرد است و براي كسي كه آن را سرد نمي‌يابد گرم است.

بنابراين حقيقت وجود ندارد اما ارسطو ابطالي به اين استدلال زد و اثبات كرد كه حقيقت يكي است و اين همه تشتت آرا به اين دليل است كه آرا براي رسيدن به حقيقت واحد تلاش مي‌كنند هرچند كه دستيابي به آن مشكل ولي ممكن باشد – آن‌ها معتقدند شيطان همه آنچه را كه گناه شمرده مي‌شود حاوي لذت فيزيكي مي‌داند. در مورد اين نظر بايد گفت كه از ديد پژوهشگرانه و بررسي داده‌ها اين‌طور به نظر مي‌رسد كه هدف اوليه شيطان‌پرستان تغيير دادن مردم و قرار دادن آنها در جهت مخالف اعتقادات، خانواده، جامعه و خداوند است و ايستادن دربرابر همه اينهاست. رسيدن به نهايت لذائذ فيزيكي و جسماني نشان دهندة ذهن بيمار و عقايد و برداشت حيواني – شهواني همراه با خودنمايي يك شيطان‌پرست است كه همه اين‌ها براساس اعتقاد به جبر ذاتي قاهرانه و جابرانه استوار است. آن‌ها معتقدند كه در آينده بايد جان خود را در اين راه بگذارند و خودكشي يكي از عمده‌ترين اين راههاست. و مي‌گويند اگر خود را فداي شيطان كنند در زندكي بعدي باز خواهند گشت و قوي‌تر از قبل زندگي جاودانه‌اي را به همراه او خواهند داشت. عقيده ديگر شيطان‌پرستان: خدايي جز انسان وجود ندارد.

نقد: سستي اعتقاد و زوال انديشه در اين پيام به نحو اعلا مشهود است. به حدي كه گوينده بدون توجه به جريان خلقت و قانون علت و معلول و نظم، خدايي و قدرت خلاقه را براي انسان قائل است و به نظر مي‌رسد در اين مكتب حتي انسان‌شناسي صحيحي وجود ندارد وگرنه هيچ‌گاه انسان را به تمام خدايي و ربوبيت و خلاقيت نمي‌رسانند. در بسياري از پيام شيطان‌پرستان از كلمه حق استفاده شده همه مي‌دانيم كه بيان كلمه حق مسلماَ تكاليفي را هم به همراه دارد و بر اين اساس هر حقي، تكليفي مي‌آورد و اين‌طور نيست كه زندگي انسان سراسر حقوق او باشد صرف نظر از تكاليف و وظايفي كه در قبال ديگران دارد.

آن‌ها معتقدند كه مردم به اندازه كافي آگاهند تا قوانين اخلاقي را در يك پيكره اجتماعي نشر دهند بدون تهديد يك موجود خيالي خارق‌العاده كه حكم به نابودي مجرم دهد – در اين جملات اشاره به قوانين اخلاقي شده است بدون توجه به منبع صدور اخلاق: زيرا دسته زيادي از اخلاقيات كه تا امروز براي ما حفظ شده‌ا ند در پرتو تعاليم ديني بوده‌اند و اين سخن ناصحيحي است كه بدون وجود خدا هم مردم در اجتماع، اخلاقي رفتار مي‌كنند. زيرا تجربه نشاه داده جوامعي كه شناخت خدا در ميانشان وجود ندارد به اخلاقيات هم آنچنان معتقد نيستند. گرچه بيشترين نقدها از ناحيه بزرگ صورت مي‌پذيرد ولي بيشترين انتقادات به شيطان‌پرستي از طرف مسيحيان شكل مي‌گيرد. اين ادعا كه شيطان‌پرستي به طور صرف يك دين و فلسفه است در كنار معناي ضد آن تعريف مي‌شود كه چه چيزي به عنوان رياكاري، حماقت و خطاهاي مسير اصلي فلسفه‌ها و اديان ضعيف عمل مي‌كند. بسياري از شيطان‌پرستان، شيطان را به عنوان يك نيروي سركش معرفي مي‌كنند. به هر حال آن‌ها ادعا مي‌كنند كه چنين هويتي بر مبناي قبول كردن اين‌ كه شيطان موجودي با قدرتي افضل است شكل مي‌گيرد. حال گفته مي‌شود با توجه به اينكه شيطان به عنوان موجودي شناخته مي‌شود كه با خداوند مخالفت مي‌كند در صورت قبول كردن او به عنوان راهنما، بايد با خودش نيز مخالفت كرد (تناقض). شيطان‌پرستي يك «سراب فلسفي» و «علم بيان سنگين» است چرا كه گفته مي‌شود آنتوان لاوي «رهبر كليساي شيطان» دراستفاده از لغات تبحر خاصي داشته است. شيطان‌‌پرستي يك طلسم كم ژرفاي عقلاني از خداي ساخته شده توسط بشر است.

يكي از نقدهاي كاربردي شيطان‌پرسستي اين است كه ضمن اين‌كه شيطان‌پرستي معمولاَ خود را به عنوان راه نجاتي براي توده‌هاي تسليم شده مردم در مقابل دين‌هاي اصلي معرفي مي‌كند، بر شايستگي‌هاي آن‌ها در بي‌نيازي از ديگران و انزواگري تاكيد مي‌كنند و انزواگرايي مي‌تواند به سوء استفاده‌هاي مختلفي ناشي شود چرا كه طبيعت انزواگرايانه شيطان معمولاَ در باز خورد جوامع ناكار آمده است. و براي جبران اين خلأ از قوانين اديان و سنتي استفاده كرده است.

همان‌طور كه گفتيم شيطان‌پرستان واقعي منتسب به يزيدبن معاويه مي‌شوند و طايفه كردان يزيدي را در كردستان عراق فرقه يزيديه مي‌نامند. اين فرقه هم‌چون بسياري از ملل و محل دستخوش تغييرات زمان شده و به تدريج از حوزه عقل و دين دور شده، دستخوش انحرافات گشته‌اند.

يزيديها يا عدويه به دليل احترام به شيطان (از جنبه جلب رضايت و ترسيدن از او به تاثير از ثنويت‌گرايي آرياييها) به شيطان‌پرستان معروف شده و به علت انزاوا و مورد حمله واقع شدن، رو به اضمحلال فكري و انساني مي‌روند. شيطان‌پرستان امروزي شيطان را عبادت نمي‌كنند آن‌ها حتي مسحيان را در اين مورد قبول ندارند. شيطان‌پرستان خداشناس به وجود شيطان معتقد هستند همچنين كساني كه شيطان را عبادت مي‌كنند شيطان را خدا معرفي مي‌كنند كساني كه شيطان را عبادت مي‌كنند افرادي جز مسيحيان مرتد بي‌انگيزه نيستند كه هنوز بر اين باورند كه يك شيطان‌پرست بايد به اصولي پايبند باشد كه درست نقطه مقابل اصول مسيحيت است. اين فرقه افراد آزادانديشي هستند كه از طريق جهان‌پژوهي فردي و برانگيختن روح به سمت معنويت حركت مي‌كنند. به بيان ديگر پرستش شيطان را به عنوان معنويت مطلق تلقي مي‌كنند. آن‌ها شيطان‌پرستي را به عنوان يك مذهب و فلسفه مي‌دانند. در طول تاريخ، مبلغان مذاهب مختلف مردم را فقط به فرمانبرداري و ايمان توصيه كرده‌اند و قدرت شخصي آن‌ها و شعورشان را شر ناميده‌اند. شيطان‌پرستي دقيقاَ برعكس عمل مي‌كند. از اين رو به معناي مخالفت يا ضد است. آن‌ها مي‌گويند: «تو تنها كسي هستي كه كنترل زندگيت را به دست مي‌گيري. چيزي به اسم خدا زندگيت را بهتر نمي‌كند. ما به چيزي كه نمي‌بينيم اعتقاد نداريم». اين‌گونه است كه شيطان‌پرستان ضد خدا و مسيح، كساني كه بيرون راندن گناه را نادرست و دردناك مي دانند براي رسيدن به دنياي خوب بعد از مرگ به شادي خويش و جسم معتقدند. شيطان‌پرستي دنيايي را ترسيم مي‌كند كه هيچ روزنه اميدي بر آن متصور نيست.

به همين دليل شيطان‌پرستي را جهان تاريك مي‌گويند. آن‌ها معتقدند كه اين دنيا بر پايه دروغ است و همه – باورهاي مردم برپايه همين دروغ شكل گرفته. شيطان‌پرستي آئيني است كه همه چيز را منفي ارائه مي‌دهد. آن‌ها واقعيات جهان را نمي‌‌پذيرند. آن‌ها مخالف تعقل و انديشه هستند مي‌گويند: فكر نكن، نقش تو همانند تماشاچي در اين دنياست. شيطان‌پرستي معجوني است كه هر آدم گرفتاري را به وحشي‌گري و نفرت سوق مي‌دهد. آن‌ها براي اعضاي خود تفهيم مي‌كنند جاده‌اي كه در آن قرار دارند پر از خط‌كشي‌هاي درهم برهم است و او در يافتن راه خروج تا سر حد جنون پيش مي‌رود و سرانجام مطمئن مي‌شود راه بازگشتي وجود ندارد. ترس را شيطان‌پرستان به ارمغان آورده‌اند. قدرت يكي از وسواس‌هاي فكري و عقده‌هاي دروني جوانان شيطان‌پرست است. يكي از اهداف اين جريان پنهاني رسيدن به دانشي است كه ديگران به آن دسترسي ندارند. وقتي نوع خاصي از توانمندي با دانش از حالت انحصاري خود خارج شده و فراگير شود، ديگر آن درجه قدرت و نيرويي كه آن‌ها مي‌خواستند به آن برسند از دست مي‌رود و عمومي مي‌شود. اين يكي از اصلي‌ترين دلايل مخفي و پنهان بودن فعاليت‌هاي آن‌هاست. شيطان‌پرستان مروج بخشي از تفكر هستند كه به گفته آن‌ها در نفع شخصي به شكلي منطقي و خردمندانه و ارضاي تمايلات نفساني به شكلي آزادانه اصل مهمي فرض مي‌شود و شيطان در واقع‌ نمادي از وموجودي و متمرد است كه از سرشت عصيانگر خود لذت مي‌برد. گوهر وجوديش همانا طرد و لذت است عناصري كه در جوانان به وفور يافت مي‌شود. آن‌ها معتقدند كه جامعه كنوني مملو از ضعف است. بنابراين جوانان و نوجواناني كه مي‌بايست به توانايي و لذت تشويق شوند از سالهاي آغازين مي‌آموزند كه خود را ضعيف فرض كنند.

شيطان‌پرستان ضد مسيح، مسيح را به مضحكه مي‌گرفتند و كارهايي درست برخلاف مراسم مسيحيان و دستورات مسيح انجام مي‌دادند. علت اين كار نيز اين بود كه شيطان‌پرستان اعتقاد داشتند كه مراسم مسيحيت موجود قدرت است. منتهي اين قدرت از آن‌ها بيرون مي‌رود و حال آن كه با معكوس كردن اين مراسم قدرت به درون آن‌ها راه خواهد يافت. شيطان‌پرستان فرمان‌هاي آسماني را كه رفتار و اصول اخلاقي خاصي را به ما نشان مي‌دهد را برهم مي‌زنند و واژگون مي‌كنند. آن‌ها ميل و هوس به ناشناخته‌هاي بي‌ارزش دنيوي را در ميان اعضاء و پيروان خود تهييج مي‌كنند و ضد ارزش را ارزش مي‌پندارند و آن را ارواح مي‌دهند. شيطان‌پرستان هيچگونه ارزش و احترامي براي زندگي بشري و حتي بشريت قائل نيستند و تمام عقايد و آداب و رسومشان سراسر نفرت و اعمال پست حيواني است. طبق گفته آنتوان لاوي كه مي‌گويد:

«شيطان‌پرستي كيش لذت‌جويي است فارغ از ملاحظات اخلاقي». از ديدگاه جامعه‌شناسي بايد گفت كه يك شيطان‌پرست بيمار «روان پريش» است و خوي حيواني در او رشد يافته. آزار و اذيت و قتل و تجاوز به افراد براي او بسيار معمولي و عادي است. از جمله مهمترين عوامل شناخته شده بيماري‌هاي رواني شالوده‌اي زيست شناختي دارند. يك شيطان‌پرست معتقد است هركس بايد آزاد باشد. هرگونه عقيده و احساسي را بيان كند. بايد گفت در بعضي مواقع كه رفتار بعضي از اعضاي جامعه غيرعادي و هنجارشكن باشد لطمات و صدمات جبران‌ناپذيري بر افراد جامعه مي‌گذارد. هدف عمده شيطان‌پرستان در آداب و رسوم و مناسكشان كوچك شمردن معيارها و اصول اخلاقي مسيحيت است، همچنين ترويج انديشه‌هاي دروغيني كه بنيه اخلاقي مسيحيان را تضعيف مي‌كند. انتشار و گسترش اين عقايد باطل و پوچ‌ نه يك انحطاط طبيعي، بلكه توطئه حساب شده و ويرانگري است كه هم‌اكنون بسياري از جوانان ما از جمله جامعه مسيحيت در دام آن گرفتار شده‌اند. يكي از انواع موسيقي شيطان‌پرستي موسيقي «متال» (Metal) است كه سبك اعتراض‌گونه همراه با خشونت دارد و به سه عمده تقسيم مي‌شود.

متال آشال: كه بر مسائلي چون خشونت، تندي، غضب و مرگ تمركز دارد.

متال جشن و پارتي: كه بيشتر متمايل به مسائل جنسي و اجتماعي است.

متال سياه: كه به طور واضع و آشكار به شيطان مي پردازد. متن اين ترانه‌ها به وضوح به مسائل چون زناي با محام، تجاوز، شكنجه، و قرباني كردن انسان‌هاي مي‌پردازد. يكي ديگر از گروه‌هاي معروف – موسيقي شيطان‌پرستان گروه راك است. اين گروه‌ طبق نوشته‌هايشان نفس و زندگي خود را به شيطان سپرده‌اند و شيطان را چون خداي خود مي‌پرستند آن‌ها در بيانيه‌هاي خود اعلام كرده‌اند كه شيطان به آن‌ها قدرتي داده تا به وسيله آن معجزاتي انجام دهند كه حتي باعث خودكشي اشخاصي مي‌شود كه براي شنيدن كنسرت اين گروه‌ها در محل حاضر مي‌شوند. برپايه آمار منتشر شده در غرب، از هر هفت جواني كه به موسيقي راك گوش مي‌دهند يك نفر آن‌ها خودكشي كرده است. يكي از هواداران اين موسيقي مي‌گويد:

ما هر كاري را هر چند زشت و بد باشد انجام مي‌دهيم. هواداران شيطان بر اين عقيده‌اند كه اخلاقيات بي‌اهميت هستند.

روانشناسان مي‌گويند: با سه بار گوش دادن به موسيقي راك، تبديل به يك خشونت طلب مي‌شويد. گالت يكي از ستارگان موسيقي شيطاني مي‌گويد: جلال و ستايش تا ابد براي توست شيطان، لذا روح من، روزي در زير درخت نيك و بد آرام مي‌گيرد. چندين جوان پس از شوي مذكور خودكشي كردند. در بين تمام گروه‌هاي راك، گروه بوسه، ملقب به «لژيونر شيطان» است كه اين لقب به واسطه وحشي‌گري اين گروه، از طرف گروه‌هاي شيطان‌پرستان ديگر به آن‌ها نسبت داده شده است.

شيطان‌پرستان از تساهل و تسامح مطلق جانبداري مي‌كنند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاكم مي‌دانند آن‌ها كه همه ارزش‌ها را ساخته دست و فكر بشر مي‌دانند دچار نسبيت و شكاكيت معرفتي هستند. تاكيد بر مجموعه خاصي از ارزش‌ها و بينش‌ها و ضرورت پذيرش، حاكميت و دفاع از آن را امري غيرمعقول تلقي مي‌كنند. اين نگرش، با آنچه در تعاليم اديان آسماني به ويژه اسلام آمده، به كلي از جهات مختلف ناسازگار، بلكه متضاد است از يك سو، مباني تساهل و تسامح (بشري بودن و نسبيت ارزش‌ها و معرفت) با بينش‌هاي ديني سازگار نيست و در بينش ديني، خاستگاه ارزش‌ها خداوند است نه انسان. نه در بعد هستي‌شناختي و معرفت‌شناختي دليلي بر وانهادگي و آزادي مطلق انسان‌ها، نفي خدا و نظام ناشي از آن و بي‌نيازي از وحي وجود دارد و نه در بعد ارزش‌شناختي، دليل متعقني بر اتبناي ارزش‌هاي اخلاقي و حقوقي بر آمال، آرزوها، پنداشته‌ها و انديشه‌هاي بشري اقامه شده است. شيطان‌پرستان همانند انسان‌‌مداران و وجودگرايان براي انسان اختياري بي‌حد قائلند و معتقدند كه انسان، هرگونه بخواهد مي‌تواند خود را تحقق بخشد.

هرچند انسان در جهان‌بيني اسلام و اديان ابراهيمي از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و جهان آفرينش و دست كم جهان ماده به واسطه انسان كامل و براي انسان آفريده شده ومسخر او است. بنابراين نمي‌توان اين عقيده باطل شيطان‌پرستان را قبول كرد كه خدايي وجود ندارد زيرا همه هستي انسان وابسته و تحت تدبير تكويني و تشريعي خداوند و نيازمند به اوست و بدون امداد خداوند، در دو بعد تكوين و تشريع دستيابي به سعادت براي وي غيرممكن است. از ديگر اشكالات و نقطه ضعف‌هاي شيطان‌پرستان «بي‌دليل بودن مدعيات» آن‌هاست. زيرا آن‌ها، آنچه را كه مدعي آن بودند و هستند نمي‌توانند در پرتو براهين و دلايل اثبات كنند. امروزه بعضي از كشورها شيطان‌پرستان از پرداخت ماليات و معاف هستند و داراي دانشكده ويژه خود مي‌باشند، تا جائي كه صدها دانشجو در رشته علوم شيطان‌پرستي و جادوگري تحصيل مي‌كنند. حتي به زندانيان شيطان‌پرست اجازه مي‌دهند كه آداب و رسوم خاص عبادتي خود را ا نجام دهند. متاسفانه بيشتر پيروان اين مذهب شيطاني، سياستمداران، پزشكان، افرادي در رده‌هاي بالاي پليس و حتي كشيشاني به ظاهر خادم خدا هستند. جشن هالوين زيربناي شيطاني و بت‌پرستي دارد. اين جشن آميخته با شب مقدس كاتوليك‌هاست.

هالوين در ابتدا holly evening نام داشته: زماني كه رومي‌ها فاتحانه بريتانياي كبير را تسخير كردند جشن شيطان‌پرستي را به انگلستان آورده. انگليسها با مهاجرت به آمريكا اين رسم را به ارمغان آورده و اشاعه دادند. مردم در چنين روزي معتقدند كه شيطان شيپور مي‌نوازد و ارواح شرير سربلندي تپه‌ها با جادوگران به رقص و پايكوبي مي‌پردازند. امروزه آنچه ظاهراَ از اين بخش مي‌بينم شادي براي بچه‌ها و تعارف شيريني و شكلات است. اما هوشيار باشيم كه در پس پرده قدرت شيطان است كه – تقويت مي شود. حتي ديده مي‌شود كه شيطان‌پرستان در چنين شبي خوردني‌هاي مسموم در ميان مردم توزيع مي‌كنند. اگر به اخبار حوادث در شب هالوين توجه كنيد حوادثي نظير: آتش‌سوزي، ضرب و شتم و حتي مرگ و مير بيشتر از هر وقت ديگر به چشم مي‌خورد. در اين شب انسان بي‌خبر از حقيقت قرباني مي‌شود. با كمي تأمل درمي‌يابيم كه اسكلت، ماسك دراكولا، زخم‌هاي مصنوعي روي صورت، ماسك‌هاي گربه و خفاش، جارو، كدوهاي نوراني، بادام، سيب و خانه‌هاي تزئين شده توأم با نور زرد فقط يك جشن معمولي براي تفريح و داشتن وقتي خوش نيست. زماني كه مسيحيت رواج يافت، دشمنان كليسا با تحقير و آزار مسيحيان در شب هالوين، شيطان را مي‌ستودند. پرستندگان شيطان، جمجمه و مذبح و صليب و منبر را در برابر خانه‌هاي خود قرار مي‌دادند و در قرون گذشته بر ديوارهاي كليسا صليب‌هاي زشت كشيده و مسيحيان را منحرف مي‌كردند.

 

كلام آخر:

با مطالعه كتب و آثار و فيلم‌هاي اخير صهيونيست‌هاي جنايتكار به اين نتيجه رسيدم كه آنها با اهداف از پيش تعيين شده سعي دارند تا جهان را هر چه بيشتر به سمت شرارت و تباهي و فساد پيش ببرند و با ايجاد فرقه‌هايي چون شيطان‌پرستي – كابالائيسم – رئال و ... و گسترش موسيقي‌هاي منحط غربي و ترويج ظلم و ستم و خشونت در اذهان مردم جهان اينگونه وانمود مي‌كنند كه ما طرفدار مسيح هستيم. آنها تشكيل دولت اسرائيل را نشانه ظهور عيسي مي‌دانند و معتقدند براي شتاب دادن به ظهور بايد دست صهيونيست‌ها را باز گذاشت!! جاي تعجب است كه ‌آنها در جاري شدن امر خداوندي اصرار و تعجيل دارند!!

در آستانه سال 2000 م. نيز ديديم كه شور و التهاب و اشتياق در جوامع مسيحي چه غوغايي به پا كرده بود مسيحيان منتظر، به ويژه در ايالات متحده آمريكا، فرقه‌هاي مذهبي عجيب و غريبي درست كرده و به رسوم و آيينهاي شگفت‌آوري روي آورده بودند. برخي از اين فرقه‌ها براي پيوستن به حضرت عيسي، عليه‌السلام، خودكشي كردند!

توجه به وضع جهان علاوه بر علايم سنتي ظهور منجي كه در متون ديني آمده، نشانه‌هاي مدرن ظهور را مشخص مي‌كند كه بزرگترين آنها «امكان جهاني شدن» اقوام و ملل و كم‌رنگ شدن مرزهاي سياسي كشورها به لحاظ رواج تكنولوژي ارتباطات در كل عالم و همچنين رواج خشونت و فساد و بي‌بندوباري در جهان است. كه به عنوان بستر حكومت جهاني منجي ارزيابي مي‌شود. ديگري «سازماندهي جهاني ظلم» و تك قطبي شدن جهان به دست اشرار عالم است كه در زمانه ما ا تفاق افتاده و بديهي است «عدلي جهاني» بايد آن را جبران نمايد.

«با اميد به آنكه خداوند يكتا كه تمام زيباييها و مهربانيها و منتهاي كمال را دارا مي‌باشد ما را از لغزشها و انحرافات نجات دهد تا بتوانيم با نگاهي زيبا و اميدوار به جهان هستي بنگريم »

 

منابع

هيوم، رابرت: اديان زنده جهان، مترجم: دكتر عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، شماره اول، 1369، ص 286.

نبي سليم، محمد: مقاله يزيد به شيطان‌پرستي يا ثنويت‌گرايي، مجله مشكوه، تابستان 1379، شاهرود شماره 67.

سخنراني دكتر حسن عباسي با عنوان «شيطان‌شناسي و مدرن و عينيت يافتن شيطان در قرن 21»

4. گيذتر، آنتوني: جامعه‌شناسي، مترجم: منوچهر صبوري، تهران: شرني، چاپ شانزدهم 1376 و جلد 9، بخش دوم: شماره 5، صص 150 – 149.

5. رجبي، محمود: انسان‌شناسي، قم، مركز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه‌ا..)، چاپ هشتم، مجموعه كتابهاي آموزشي از راه دور، 1385، 2 / 60 – 43.

حسامي – نازي (شيروا): مقاله «شيطان در همين نزديكي است»، مجله خانواده سبز، شماره 163، صص 37 – 36.

فصلنامه مكتب اسلام، شماره 4، مقاله گروه شيطان‌پرستان مصر.

توسلي، بابك: مقاله شيطان در موسيقي غرب، نشريه نگاه تازه، شماره سوم و چهارم، ص 147.

قزويني، سيد محمد كاظم: امام مهدي از ولادت تا ظهور، ترجمه و تحقيق: علي كرمي و سيد محمد حسيني، قم، دفتر نشر الهادي، چاپ اول، زمستان 1376، بخش 18. صص: 688 – 687.

جمعي از نويسندگان: پيشگوييها و‌ آخرالزمان، تهران، مؤسسه فرهنگي موعود عصر عج، چاپ اول، 1382، جلد دوم، بخش اول، مقالات «فاطمه شفيعي سروستاني». صص: 179 – 177.

ر. ك: مقاله ضد مسيح (Anti christ)، محمد اسماعيل‌نژاد، 1384، دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران.

ر. ك: مقاله خرافات ديني در سينما. سايت علمي پژوهشي يهود، اومانيسم و صهيونيسم بين‌الملل.

ر. ك:

Robert garves and raphael patais , hebrew myths

ر. ك:

Jodan , the hebrew story in the middle ages.

ر. ك:

I. Epstein , the baby Loniun talmud . Lon don: socino

ر.ك:

Raphael patai , the hebrew goddess , detroit

ر.ك: هولزر، پروفسور هانس: نويسنده كتاب: حقايقي درباره جادوگريه، مقاله:

Anton szandor lavey





:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , شیطان پرستی , شیطان , فرقه شیطان پرستی(بخش سوم) , فراماسونری , شیطان پرستی نوین , شیطان پرستی دینی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 1 مهر 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: