آيا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤيد اين نيست که نظام امامت دوره اش محدود و مقدمه انتقال به دوره ديگر است؟
شايد براي بعضي اين گمان پيش بيايد که به ملاحظه محدود بودن امامت به رهبري دوازده نفر، معلوم مي شود که مانند نبوّت مدت آن محدود است، امّا حکومت چون محدود به زمان و افراد معين نيست نامحدود است لذا بايد پس از نظام امامت، نظام ديگري برقرار شود و آن غير از رژيم شورائي و انتخاباتي نخواهد بود. ولي اين سخن کاملي نيست، زيرا اگر امامت در طي چند نسل منقرض شده و مدت امامت اين دوازده نفر پايان يافته بود، و جامعه بشري بدون امام باقي مانده بود، اين سخن جا داشت که بايد نظام ديگري حاکم شود، اما نظام امامت بطور رسمي جز در عصر پيغمبر (ص) و در مدت خلافت رسمي امير المؤمنين و حضرت مجتبي (ع) استقرار نيافت و آن هم چنانکه زماناً محدود بود، مکاناً نيز محدود بود و وضع و شرايط چنان اقتضا کرد که مداخله در امور عامه براي ائمه: امکان پذير نشد و آنان در اجراي وظايف و تکاليفي که داشتند، نقش فعال و مؤثر ديگري را انجام دادند و معنويت و حقيقت اسلام را حفظ کردند، تا به عصر غيبت و دوراني که تا هر زمان و هر چه امتداد يابد در آن نظام امامت ادامه خواهد يافت، منتهي شد.
بنا بر اين رهبري اين دوازده نفر، متضمن محدوديت نظام امامت نيست و اوضاعي که پيش آمد تا منتهي به عصر غيبت شد، محدود نبودن اين نظام را تأييد و تثبيت کرد. و همچنين با علم خدا به پيش آمدها و حوادث آينده، و امتحاناتي که جلو مي آيد و کلاسهائي که جامعه بشري تا ظهور کامل عدل الهي و حکومت نهائي و جهاني حضرت مهدي (ع) بايد ببيند، و تعيين برنامه غيبت و خبر پيغمبر و ائمه: از آن، اين تعيين و انحصار در دوازده نفر هرگز دليل موقت بودن اين نظام نيست، بلکه شاهد استمرار آن است و کاملاً موقت نبودن آن قابل درک و توجيه است; و خود اين برنامه اي که پيش آمد که منتهي به عصر غيبت شد اين ايراد را که: «با نامحدود بودن نظام امامت، محدود بودن آن در چند نسل چگونه قابل توجيه است» رد کرد و معلوم شد که خدا و رسول با علم به آينده و جرياني که پيش مي آيد، برنامه امامت را داده اند و مي دانسته اند که با همين برنامه، انقطاع و فترتي در نظام امامت پيدا نخواهد شد.